۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

رفع اشكال معماري كامپيوتر

دانشجوهايي كه راجع به كلاس رفع اشكال معماري سووال كرده بودند به اطلاعشون ميرسونيماين كلاس روز دوشنبه 89/04/7 زاس ساعت 3 بعد ازظهر طبقه همكف دانشگاه برگزار ميشه و خود استاد خزايي هم تشريف ميارند :
اما به نكات زير هم توجه كنيد «
سعي كنيد تا اون موقع يك دور كامل كتاب رو بخونيد و نمونه سووال ها رو حل كنيد
با كسايي كه اطلاع ندارند تلفني اطلاع بديد
چون اين اولين امتحانه سعي كنيد مشاركتتون رو نشون بديد
» ادامه مطلب

مادر من فقط یک چشم داشت!!!!

موضوع : داستان

داستان کوتاه و خواندنی مادر من فقط یک چشم داشت!

http://childsuicide.homestead.com/files/mother_crying_over_loss_of_child.jpg

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود. اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می‌پخت.

یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره .خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟

به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا از اونجا دور شدم .

روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره .فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم . کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم یه جوری گم و گور میشد…

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی‌میری ؟ اون هیچ جوابی نداد….

حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم . احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت. دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم .

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم .اونجا ازدواج کردم، واسه خودم خونه خریدم، زن و بچه و زندگی… از زندگی، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم.

تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من. اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو .وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا، اونم بی‌خبر؟

سرش داد زدم “: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بچه ها رو بترسونی؟!” گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد: ” اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم ” و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد .
یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم . بعد از مراسم، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون؛ البته فقط از روی کنجکاوی .

همسایه ها گفتن که اون مرده. ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم. اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن .

ای عزیزترین پسر من، من همیشه به فکر تو بوده ام، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم
خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا. ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم. وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم .

آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی .به عنوان یک مادر نمی‌تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم.

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو .برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

با همه عشق و علاقه من به تو!!!

» ادامه مطلب

۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

ریاضی مهندسی

اولا نمرات میان ترم اومده روی سایت استاد اردکانی
دوم اینکه یک ضرب المثل معروف میگه
درشهر اگرکه مست گیرند      بایست هرآنچه هست گیرند
اینکه جلوی نمرات بعضی از بچه ها نوشته شده تقلب خنده داره
یعنی بقیه تقلب نکردن ؟؟؟؟
سوم اینکه این جزوه جلسه آخره که از خانم پیرحیاتی تشکر میکنم
http://dehkhoda-software.persiangig.com/term2/math3.zip
» ادامه مطلب

۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

توجه

قرار شد روز 6 تیر یا هفتم استاد خزایی به احتمال زیاد 2 ساعت جلسه رفع اشکال بگذارند .
برای آگاهی از زمان و مکان دقیق لطفا وبلاگ رو چک کنید

» ادامه مطلب

۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

دانلود نمونه سوالاتی که هفته آخر اساتید محترم حل کردن

یه سری از دوستان هفته آخر نبودن و اساتید محترم نمونه سوالاتی مطرح کردن این نمونه سوالات رو که شامل درس ریاضی گسسته، معماری کامپیوتر و ریاضی مهندسی میشه رو میتونید دانلود کنید!!!

معماری کامپیوتر
ریاضی مهندسی
ریاضی گسسته
» ادامه مطلب

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

چرا ما باید کاری کنیم آبروی گروه نرم افزار بره- مراسم اهدا جوایز حرکت


سلام:
می خوام واستون از یک موضوع حرف بزنم ، راستش می خوام حرفامو با یک داستان شروع کنم، تو رو به خدا خوب بخونید

جرات تلاش كردن

رام كنندگان حيوانات سيرك براي مطيع كردن فيلها از ترفند ساده اي استفاده مي كنند.زماني كه حيوان هنوز بچه است، يكي از پاهاي او را به تنه درختي مي بندند. حيوان جوان هر چه تلاش مي كند نمي تواند خود را از بند خلاص كند اندك اندك اي عقيده كه تنه درخت خيلي قوي تر از اوست در فكرش شكل مي گيرد.وقتي حيوان بالغ و نيرومند شد ،كافي است شخصي نخي را به دور پاي فيل ببندد و سر ديگرش را به شاخه اي گره بزند. فيل براي رها كردن خود تلاشي نخواهد كرد .پاي ما نيز ، همچون فيلها،اغلب با رشته هاي ضعيف و شكننده اي بسته شده است ، اما از آنجا كه از بچگي قدرت تنه درخت را باور كرده ايم، به خود جرات تلاش كردن نمي دهيم، غافل از اينكه براي به دست آوردن آزادي ، يك عمل جسورانه كافيست . پائولوكوئيلو


پنجشنبه بود ، ساعت 4 بعد از ظهر مطلع شدیم که دارن از کسانی که در جشنواره حرکت شرکت کردن تقدیر می کنن، به سمت سالن آمفی تئاتر رفتم ، فهمیدم بچه های معماری این جشن رو ترتیب دادن و به کسی نگفتن که کلاس ها رو تعطیل نکنن.

رسیدم دیدم دارن به n انسان از رشته های مختلف جایزه میدن ، اما نوبت به ما رسید(گروه قدرتمند و جهانی نرم افزار) منتظر شدیم ، من ، مهدی اسمی خانی و میعاد اختیاردار تو سالن بودیم . اسم ها رو خوندن . مهدی اسمی خانی و میعاد اختیاردار فقط همین.
دو نفر از این همه بچه نرم افزار.
سخت افزاری ها ار هر سه تا دانشجو یکی میرفت و جایزه می گرفت.
سرتون رو درد نیارم از خجالت آب شدم ، تا کی انقدر آبروریزی . بابا یک تکونی بخورید. من آخر مراسم رفتم جلو و از طرفه همتون تنهایی واسه مهدی و میعاد دست زدم. خیلی ناراحت شدم. چرا باید انقدردوستام محجور باشن

یک تکونی بخورید ، شما رو به خدا
اینم تصاویر مراسم:



» ادامه مطلب

۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

چرا مغز خانم ها گرونتر از آقایونه؟

پشت درب اتاق عمل نگرانی موج میزد. بالاخره دکتر وارد شد، با نگاهی خسته، ناراحت و جدی ...
پزشک جراح در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم، تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه."
"این عمل، کاملا در مرحله أزمایش، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره، بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین."
اعضاء خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردند، بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :"خب، قیمت یه مغز چنده؟"
دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک زن و 200$ برای مغز یک مرد."
موقعیت ناجوری بود، خانمهای داخل اتاق سعی می کردند نخندند و نگاهشون با آقایان داخل اتاق تلاقی نکنه، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند !
بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز خانمها گرونتره؟"
دکتر با معصومیت بچه گانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : "این قیمت استاندارد مغزه!
"ولی مغز آقایان چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر!"
» ادامه مطلب

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

جزوه هوش مصنوعی

جزوه هوش مصنوعی نوشته علی دخائی

لینک دانلود: دریافت

» ادامه مطلب